
بیعت ابی بکر و عمر با امیر المومنین علیه السلام در غدیر
سلیم بن قیس تابعی جلیل القدر روایت کرده است:
قَامَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فِي وَقْتِ الظَّهِيرَةِ وَ أَمَرَ بِنَصْبِ خَيْمَةٍ وَ أَمَرَ عَلِيّاً (صلوات الله علیه) أَنْ يَدْخُلَ فِيهَا وَ أَوَّلُ مَنْ أَمَرَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ص هُمَا أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَرُ فَلَمْ يَقُومَا إِلَّا بَعْدَ مَا سَأَلَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) هَلْ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ هَذِهِ الْبَيْعَةُ فَأَجَابَهُمَا نَعَمْ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ جَلَّ وَ عَلَا وَ اعْلَمَا أَنَّ مَنْ نَقَضَ هَذِهِ الْبَيْعَةَ كَافِرٌ وَ مَنْ لَمْ يُطِعْ عَلِيّاً كَافِرٌ فَإِنَّ قَوْلَ عَلِيٍّ قَوْلِي وَ أَمْرَهُ أَمْرِي فَمَنْ خَالَفَ قَوْلَ عَلِيٍّ وَ أَمْرَهُ فَقَدْ خَالَفَنِي وَ بَعْدَ مَا أَكَّدَ عَلَيْهِمْ هَذَا الْكَلَامَ أَمَرَهُمْ بِالْإِسْرَاعِ فِي الْبَيْعَةِ فَقَامَا وَ دَخَلَا عَلَى عَلِيٍّ (صلوات الله علیه) وَ بَايَعَاهُ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِينَ وَ قَالَ عُمَرُ عِنْدَ الْبَيْعَةِ بَخْ بَخْ لَكَ يَا عَلِيُّ أَصْبَحْتَ مَوْلَايَ وَ مَوْلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ ثُمَّ أَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) سَلْمَانَ وَ أَبَا ذَرٍّ بِالْبَيْعَةِ فَقَامَا وَ لَمْ يَقُولَا شَيْئاً ...
پیامبر صلی الله علیه و آله هنگام ظهر به پا خاست و دستور داد تا خیمهای نصب کردند، و به علی علیه السلام دستور داد تا داخل آن شود. اول کسی که پیامبر صلی الله علیه و آله به آنان دستور داد ابو بکر و عمر بودند. آن دو بلند نشدند مگر بعد از آنکه از پیامبر صلی الله علیه و آله پرسیدند: آیا این بیعت به امر خداست؟ حضرت جواب داد: آری، از امر خداوند عز و جل است، و بدانید که هر کس این بیعت را بشکند کافر است، و هر کس از علی علیه السلام اطاعت نکند کافر است، چرا که سخن علی سخن من، و امر او امر من است. هر کس با سخن علی و امر او مخالفت کند با من مخالفت کرده است. بعد از آنکه حضرت این سخن را بر آنان تاکید کرد دستور داد تا هر چه زودتر بیعت کنند. آن دو برخاستند و نزد علی علیه السلام رفتند و به عنوان امیر المومنین با او بیعت کردند. عمر هنگام بیعت گفت: خوشا به حالت ای علی، صاحب اختیار من و هر مرد و زن مومنی شدی. سپس پیامبر صلی الله علیه و آله به سلمان و ابی ذر دستور بیعت داد. آن دو برخاستند و بیعت کردند و سخنی نگفتند.
كتاب سليم بن قيس هلالی معروف به اسرار آل محمد، جلد ۲، صفحه ۸۲۹، چاپ انتشارات دلیل ما

غزالی از علمای بزرگ اهل سنت عمری و از دشمنان مکتب اهل بیت علیهم السلام نیز در باره تبریک و تهنیت عمر بن صحاک و پیمانى که در آن روز بست و فقط چند روز بعد آن را فراموش كرد، مىنويسد:
واجمع الجماهير على متن الحديث من خطبته في يوم عيد يزحم باتفاق الجميع وهو يقول: « من كنت مولاه فعلي مولاه » فقال عمر بخ بخ يا أبا الحسن لقد أصبحت مولاي ومولى كل مولى فهذا تسليم ورضى وتحكيم ثم بعد هذا غلب الهوى تحب الرياسة وحمل عمود الخلافة وعقود النبوة وخفقان الهوى في قعقعة الرايات واشتباك ازدحام الخيول وفتح الأمصار وسقاهم كأس الهوى فعادوا إلى الخلاف الأول: فنبذوه وراء ظهورهم واشتروا به ثمناً قليلا.
از خطبههاى رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله) خطبه غدیر خم است که همه مسلمانان بر متن آن اتفاق دارند. رسول خدا فرمود: هر کس من مولا و سرپرست او هستم، علی مولا و سرپرست او است. عمر پس از اين فرمایش رسول خدا (صلى الله علیه و آله) به على (علیه السلام) اين گونه تبریک گفت: «تبریک، تبریک، اى ابو الحسن، تو اكنون مولا و رهبر من و هر مولاى دیگرى هستی.» اين سخن عمر حكایت از تسليم او در برابر فرمان پیامبر و امامت و رهبرى على (علیه السلام) و نشانه رضایتش از انتخاب على (علیه السلام) به رهبرى امت دارد؛ اما پس از گذشت آن روزها، عمر تحت تأثير هواى نفس و علاقه به ریاست و رهبرى خودش قرار گرفت و استوانه خلافت را از مکان اصلى تغيير داد و با لشکرکشىها، برافراشتن پرچمها و گشودن سرزمینهاى ديگر، راه امت را به اختلاف و بازگشت به دوران جاهلى هموار كرد و از مصادیق اين سخن شد: «فنبذوه وراء ظهورهم واشتروا به ثمناً قليلا». پس، آن [عهد] را پشت سر خود انداختند و در برابر آن، بهایى ناچیز به دست آوردند، و چه بد معاملهاى كردند...
سر العالمین و کشف ما فی الدارین، تالیف غزالی، صفحه ۲۳، چاپ موسسه الحکمة

